از شگفتی های قصه پرغصه کربلا قرآن خواندن سرمقدس سالار شهیدان بر سر نیزه است مورخین نقل کرد ه اند که وقتی سر مقدس آقا ابا عبد الله بر نیزه جلو کاروان اسراء حرکت داده می شد یکباره مردم دیدند سر بریده بر نیزه قران می خواند آن هم این آیه شریفه را( ام حسبت ان اصحاب الکهف والرقیم کانوا من آیاتنا عجبا ،)
برای معتقد به اهل بیت وسالار شهیدان البته جای تعجب نیست که سر بریده بر بالای نیزه قرآن بخواند چراکه همان طور که ائمه واهل بیت سلام الله علیهم در زمان حیات اهل کرامات بودند و با سایرین تفاوت داشتند بعد از شهادت هم این گونه است وهیچ دور از ذهن نیست که چنین اتفاقی رخ داده باشد وبرای اولیاء الله واهل ولایت الهی امری عادی است اما چرا حضرت این آیه را تلاوت فرمود اشاره به نکاتی دارد که به برخی در حد وسع ناچیز خود می پردازیم .
آن چنان که در قرآن آمده اصحاب کهف جوانان اهل توحید ی بودند که در زمان حکومت شرک بر عقیده موحدانه خود استقامت ورزیدند وستم وجلادی حاکمان باعث نشد از عقیده خود دست بردارند (انهم فتیه آمنوابربهم وزدناهم هدی *وربطنا علی قلوبهم اذ قاموا فقالواربنا رب السموات والارض لن ندعوا من دونه الها لقد قلنا اذا شططا )
بنابراین سالار شهیدان با این آیه در واقع به شرک حاکم بر حکومت ومردم زمان می خواهد اشاره کند ومساله را تقابل شرک وایمان می داند .
نکته دیگر در قصه اصحاب کهف این است که خداوند آنان را هدایت به غاری کرد ودر آنجا به خواب رفته واز دسترس مشرکان معاند به دور ماندند ودرعین حال که نوعی حیات دنیوی داشتند ونمرده بودند اما در پندار مشرکان آنان مرده به حساب می امدند اما خداوند حیات دنیوی آنهارا با شکلی معجزه گونه امتداد داد تا حدود سیصد سال( واذ اعتزلتموهم ومایعبدون الا الله فآوا الی الکهف ینشر لکم ربکم من رحمته ویهیی لک من امرکم مرفقا )
بنابراین اشاره دوم حضرت به این است که گرچه در اندیشه باطل مشرکان ومنافقان او ویارانش از دنیا رفته اند اما در حقیقت زنده هستند وروزی درهمین دنیا به میان مردم باز می گردند که همان اعتقاد به رجعت امام حسین در آخر الزمان است که جزو اعتقادات شیعه است .
نکته دیگر در قصه اصحاب کهف آن است که جوانان مومنی که به غار رفتند وسیصد سال زمان برآنها گذشت اما به معجزه وکرامت خاص الهی هیچ تغییری در آنها حاصل نشد بلکه وقتی بیدار شدند حتی خود هم در وجود خود کوچکترین تغییری ندیدند به گونه ای فکر کردند یک روز یا نیم روز خواب بوده اند( قالوا لبثنا یوما او بعض یوم )
وحضرت در واقع به این حقیقت اشاره دارد که او ویارانش وحتی پیروان حقیقی اش بعد از شهادت در حیات ویژه ای داخل شدند که هیچ از بین رفتن وتغییر وفساد وتباهی در آن راه ندارد وهمان گونه که اصحاب کهف عقیده خود را به خاطر مخالفت ودشمنی قدرت حاکم تغییر ندادند.
و همین استقامت باعث شد خداوند در پاداش برکتی به آنان داد که در دنیایی که محل تغییر وازبین ررفتن واضمحلال است کوچک ترین تغییری حتی جسمی وطبیعی در آنها پدید نیامد همین طور حسین ویاران ووفادانشان در پرتو خون سید الشهداء مکتب ومرامشان نه تنها فرسوده وپایمال نمی شود بلکه شاد اب وجوان وزنده وپویا تا ابد خواهد ماند.
واین دشمنان او هستند که از صحنه زمان وتاریخ به زودی حذف خواهند شد وامروز زنده بودن نام ویاد وراه حسین و به زباله دان تاریخ پیوستن قاتلان حضرت بر همه روشن است در واقع امام حسین با زبان قال وحال این حقیقت را بیان می کند که کافرانی که اورا به شهادت رساندند ببینند وبفهمند که حسین زنده است واین شمایید که مرد ه اید.